جدیدا بابام یاد گرفته هر چی کاره سخته بخاطر اینکه ورزش نمیکنم به اسم "بذار یه کم کار کنه ورزش شه بدنش سرحال بیاد" بندازه رو دوش من.

تو کوچه ما که فاضلاب آورده بودن ما میخواستیم لوله بندازیم از حیاطمون تا اگو،مامانم گفت برو به بابات کمک کن.(توجه کن،برو به بابات کمک کن)خلاصه رفتم بابام یه بیل داد دستم گفت زمینو بکن.یکی دو ساعت زمینو کندم (حالا بابام در طول این مدت داره با همسایه ها حرف میزنه منو نظارت میکنه 0_0 ).در همین حال و احوال مامانم اومد به بابام میگه:

مامانم به بابام:یه کم تو برو بکن،علی خسته شد.

بابام به من:آقا خسته شدی؟

من: نه بابا،حالا که دارم میکنم (حالا من دهنم داره سرویس میشه :| -_- )

بابام به مامانم: بذار بکنه واسش ورزش شه،واسش خوبه

من: 0_0

خلاصه اون روز ۴-۵ ساعت فقط بیل و کلنگ زدم و بابام نظارت کرد.تا 4 روز کل بدنم درد میکرد.یه سیگار میخواستم بکشم قفسه سینم درد میگرفت.راسته که میگن کار نکرده بلای جون آدمه -_- والا بخدا :|


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Armani دلنوشته های خورشید vkjwekdjkj Tiffany دبیرستان شهید مطهری Seville حجاب استایل به تـو می اندیشـــــــم